سرخط خبرها
تقریظ‌های رهبر انقلاب در «رویداد ملی قهرمان» رونمایی می شود| پاسداشت ادبی زنان حماسه‌ساز

تقریظ‌های رهبر انقلاب در «رویداد ملی قهرمان» رونمایی می شود| پاسداشت ادبی زنان حماسه‌ساز

  • کد خبر: ۳۷۳۲۲۸
  • ۲۶ آبان ۱۴۰۴ - ۱۹:۲۵
مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی با هدف معرفی الگو‌های واقعی و تبیین نقش‌آفرینی‌های زنان قهرمان ایرانی، تقریظ‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی بر سه کتاب «تب ناتمام»، «خانوم‌ماه» و «هم‌سفر آتش و برف» را منتشر خواهد کرد.

به گزارش شهرآرانیوز؛ در ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا (س) و هفته کتاب، مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی با هدف معرفی الگو‌های واقعی و تبیین نقش‌آفرینی‌های زنان قهرمان ایرانی، تقریظ‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی بر سه کتاب «تب ناتمام»، «خانوم‌ماه» و «هم‌سفر آتش و برف» را منتشر خواهد کرد. ️این مراسم در قالب بیست‌ویکمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت و در جریان «رویداد ملی قهرمان» روز چهارشنبه ۲۸آبان‌ماه ۱۴۰۴، در تالار وحدت تهران و هم‌زمان در شصت نقطه کشور برگزار خواهد شد. به همین مناسبت به معرفی مختصر این سه کتاب می‌پردازیم.

۱۷ سال عاشقی

کتاب «تب ناتمام» درباره زندگی شهید حسین دخانچی است. شهید حسین دخانچی، جانباز قطع نخاعی که بیش از هفده سال به‌وسیله مادرش پرستاری شد و اسفند سال ۱۳۸۰ به یاران شهیدش پیوست. کتاب «تب ناتمام» خاطرات شفاهی این مادر در طول مدت پرستاری از این شهید والامقام است. کسی که در چهارده سالگی، در حالی که هنوز امکان اعزام رسمی برای هم‌سن‌وسال‌هایش وجود نداشت، با دست‌کاری شناسنامه‌اش راهی جبهه شد و در حصر آبادان همراه رزمندگان جنگ‌های نامنظم از جمله شهید چمران و شهید سیدمهدی هاشمی جنگید. نقطه اوج زندگی او، پس از عملیات بدر رقم خورد، زمانی که در خاک‌ریز همان عملیات دچار ضایعه نخاعی در ناحیه گردن شد و مجبور شد هفده سال بعدی عمر خود را روی تخت بگذراند. با این حال، هرگز لبخند رضایت از چهره‌اش محو نشد و ذره‌ای از مسیر انقلابی‌گری و ولایت‌مداری‌اش عقب ننشست. شهید دخانچی حتی با وجود وضعیت سخت جانبازی، تحصیل را رها نکرد، دیپلم گرفت و وارد دانشگاه شد. او تابلویی زنده از صبر، ایمان و اراده بود؛ تابلویی که هنوز می‌توان از ظرافت‌هایش سخن گفت و درس گرفت.

نویسنده کتاب «تب ناتمام» داستان نوشتن این کتاب را چنین توضیح می‌دهد: «شروع این مسیر از یک روز جمعه در سال ۱۳۷۹ بود؛ روزی کاملا معمولی. تلویزیون بدون قصد خاصی روشن بود و من به‌طور کاملا اتفاقی تصویر شهید را دیدم. در آن زمان، ایشان در زمره جانبازان قطع نخاع گردن بودند. در همان اولین برخورد، پرسش‌های زیادی در ذهنم شکل گرفت: اینکه وضعیت زندگی‌شان چگونه است؟ چه مشکلاتی دارند؟ چه نوع مراقبت‌هایی برایشان لازم است؟ اما چیزی که بیش از همه ذهنم را درگیر کرد، آرامشی بود که در چهره ایشان دیدم. با توجه به شرایط دشواری که داشتند، برایم عجیب بود که انسانی در چنین وضعیت سختی، این‌چنین آرام باشد و بتواند با وضعیت خود کنار بیاید. این مسئله آن‌قدر عمیق و خاص بود که تا مدت‌ها نام و چهره ایشان در ذهنم ماند.» وی ادامه داد: «اسفند سال ۱۳۸۰، وقتی خبر شهادت ایشان را شنیدم، با توجه به ویژگی خاصی که در شخصیتشان احساس می‌کردم، منتظر بودم تا نویسنده‌ای زندگی او را به‌صورت کتاب بنویسد. در آن زمان، کتاب‌هایی مانند «نیمه پنهان ماه» و... بسیار مطرح و پرفروش بودند و اغلب از زاویه دید همسران یا مادران شهدا نوشته می‌شدند. من منتظر کتابی بودم که از زاویه‌ای دیگر به زندگی او بپردازد. اما سال‌ها گذشت و چنین اثری منتشر نشد. هفده سال صبر کردم و در تمام آن سال‌ها هیچ اتفاقی نیفتاد، جز انتشار یک مجموعه خاطرات کوتاه از او. پس از این سال‌ها تصمیم گرفتم خودم دست‌به‌کار شوم و داستان زندگی این شهید را بنویسم. با التماس خدمت همسرشان رفتم. ایشان با بزرگواری تمام، مرا به سمت مادر شهید راهنمایی کردند و گفتند: «اگر من چهار سال از او پرستاری کردم، مادر ایشان سیزده سال این بار سنگین را بر دوش کشیده است. پس اگر قرار است روایتی در کار باشد، اولویت با مادرشان است.» این سخن، دری تازه مقابلم گشود. روایت از زبان مادر باعث شد بتوانم دوران کودکی، زمان مجروحیت و در واقع تمام مسیر زندگی شهید را از زاویه‌ای گسترده‌تر ببینم و بررسی کنم. ماحصل این تجربه، شد کتاب تب ناتمام».

فراتر از یک زندگی‌نامه

«خانومْ ماه» نه‌فقط روایت زندگی یک زن شهید، بلکه قصه زنی تأثیرگذار است که با عشق و فداکاری، مسیر زندگی همسرش، خانواده‌اش و حتی جامعه را تغییر داد. این کتاب داستان زنی است که در بزنگاه‌های حساس تاریخ، از مقابله با گروه‌های منحرف پیش از انقلاب اسلامی تا همراهی با همسرش تا شهادت، نقشی بی‌بدیل ایفا کرد. اما «خانومْ ماه» فراتر از یک زندگی‌نامه است. این کتاب روایتی عاشقانه، پاک و صادق از پیوندی عمیق است که قلب هر خواننده‌ای را تسخیر می‌کند.

«خانومْ‌ماه» داستانی از زندگی خانمْ‌ناز علی‌نژاد، همسر شهید شیرعلی سلطانی، اهل شیراز است. این داستان در سه فصل جداگانه روایت می‌شود و از زندگی و انتخاب‌های خانمْ‌ناز می‌گوید. ساجده تقی‌زاده نگارش این کتاب را بر عهده داشته و «به‌نشر» ناشر آن است.

این رمان، زندگی زنی را روایت می‌کند که از کودکی با سختی‌ها و مصائب دوران انقلاب اسلامی و جنگ هشت‌ساله آشنا شد و خانواده‌اش، نمونه‌ای از ایثارگری و شجاعت بودند. نویسنده با دقت و ظرافت، روابط خانوادگی، خاطرات جنگ و داستان‌های محله شیراز را به تصویر می‌کشد. کتاب به مخاطب نشان می‌دهد که چگونه ایمان و مقاومت فردی می‌تواند زندگی یک خانواده را در برابر سختی‌ها محکم نگه دارد. روایت، با پرداخت به جزئیات فرهنگی و تاریخی، تجربه‌ای ملموس از آن دوران ارائه می‌دهد.

«خانومْ‌ماه» روایتی است از زندگی زنی که خداوند او را بار‌ها در کوره آزمون قرار داده و هر بار روسفید از آن بیرون آمده است. قصه این رمان که مناسب مطالعه همگان است از دل یکی از محله‌های حاشیه‌ای شیراز آغاز و در همان‌جا تمام می‌شود. در لابه‌لای سطور به‌هم‌پیوسته کتاب، با لهجه زیبای شیرازی، به تماشای رسم‌ورسوم زیبای اهالی آن خطه از دامن زاگرس می‌نشینیم.

زندگی برای شخصیت اصلی، «خانومْ‌ناز» و روایتش برای ما، چنان ساده و بی‌پیرایه است که خواننده می‌تواند به‌راحتی و بی‌تکلف، مهربانی دخترکی نوجوان را که خیلی زود مادر شده، درک کند. سرو نازی که تندباد فقدان عزیزان، در کودکی، نوجوانی، جوانی و پس از آن، به تنش وزیده است و مدام «حکمت خدا را که قصدش از لرزاندن شاخه‌های زندگی خانومْ‌ناز، محکم‌تر کردن ریشه‌های اوست»، میهمان قاب چشمان ما کرده است.

نه جلد کتاب و نه بخش‌های اول آن، فاش نمی‌کنند که مخاطب قرار است زندگی زنی را تماشا کند که خواهر، همسر و زن‌برادر شهید است. در خانواده پرجمعیت این زن، ایثارگران بسیاری را می‌توان دید؛ از مادر، پدر، همسر و فرزند شهید گرفته تا جانباز، مفقودالاثر و رزمنده. کتاب توانسته به زبانی که هرکسی توان تحلیلش را دارد، تهدیداتی را که یک خانواده انقلابی در دوران قبل، حین و بعد از انقلاب و همچنین حین و پس از جنگ تحمیلی با آنها مواجه بوده، به تصویر بکشد و مخاطب را با ساواک، منافقین و براندازان آشنا کند.

داستان زنی جان‌سخت‌

می‌گویند به تعداد انسان‌ها راه برای رسیدن به خدا وجود دارد؛ اما تا زمانی که روحی بی‌قرار، فریاد خدا را در دل زنده نسازد، انتخاب مسیر ممکن نمی‌شود. سعید قهاری از آن‌دسته آدم‌ها نبود. نقطه مقابل این طیف را نشانه گرفته بود. در دلش آتش‌فشانی فوران می‌کرد که او را لحظه‌ای آرام نمی‌گذاشت و دردِ جاماندن از قافله شهدای دوران دفاع مقدس هر لحظه او را به سوی یار می‌خوانْد.

سعید قهاری پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تأسیس سپاه پاسداران همدان همت گمارد و دیری نگذشت که به دست ایادی استکبار در منطقه دهگلان و قروه سنندج مجروح و برای مداوا به بیمارستان همدان منتقل شد. حضورش در کنار شهید چمران در نجات پاوه به نقطه عطفی در زندگی او بدل شد. سال ۱۳۵۸ به فرمان امام خمینی (ره) جامه عمل پوشاند و بسیج مستضعفان همدان را پایه‌گذاری کرد. بنا به دستور شهید محمد بروجردی توفیق هم‌سنگری با شهید احمد متوسلیان نصیبش شد. حضور در عملیات والفجر ۵، فرماندهی سپاه سنقر و سپاه جوانرود، مجروحیت در عملیات کربلای ۵ و فرماندهی سپاه پاوه تنها گوشه‌ای از کارنامه پربار اوست. مجروحیت در عملیات کربلای ۵، او را شش ماه بستری کرد، اما روح بی‌قرارش او را با عصا پس از دو ماه به مناطق عملیاتی کشاند. سرانجام روح شهادت‌طلب حاج سعید قهاری، چهارم اسفند ۱۳۸۵ در ارتفاعات «جهنم‌دره» ارومیه، مرز بین ایران و ترکیه، در درگیری با اشرار و گروهک پژاک همراه با چهارده تن دیگر از پاسداران لشکر ۳، به ملکوت پیوست.

در کتاب «هم‌سفر آتش و برف» همه این اتفاقات را به طعم عشق بی‌کران فرحناز رسولی بیارایید. این اثر از دوران کودکی فرحناز رسولی می‌گوید. از روزگاری که حتی دوست نداشت دختر باشد و از پوشیدن لباس‌های دخترانه پرهیز می‌کرد. روایت، گام‌به‌گام تا آشنایی او با سعید در بیمارستان پیش می‌رود؛ عشقی که گره می‌خورد به نام خدا. کتاب از همراهی شیرین خانوم رسولی و حاج سعید می‌گوید و طعم زندگی عاشقانه در لابه‌لای سختی‌های روزگار را به مخاطب عرضه می‌کند.

کتاب «هم‌سفر آتش و برف» روایت فرحناز رسولی، همسر سردار شهید حاج سعید قهاری، به قلم فرهاد خضری است که توسط انتشارات «روایت فتح» منتشر شده است. این اثر در قالب داستان مستند نوشته شده؛ قالبی که پیشنهاد اصلی نویسنده است برای عنوان کلی تمام آثاری که نگارنده‌اش باید داستان‌نویس حرفه‌ای باشد. فرهاد خضری در «هم‌سفر آتش و برف» قالبی زیبا و متناسب را برای روایت زندگی سردار شهید قهاری‌سعید و همسرش برگزیده است؛ شهیدی که سال‌ها از ارتفاعات غرب کشور تا کویر تفتیده قلب کشور را در جست‌وجوی آرمان دیرینه‌اش پیمود و سرانجام در مصاف با ضدانقلاب، شهد شیرین لقای حق را چشید و به یاران سرافرازش پیوست. زندگی این زوج چنان عاشقانه و سرشار از دلدادگی رقم خورده است که بی‌اغراق می‌توان آن را الگویی درخشان برای نسل جوان قلمداد کرد. در زندگی مشترکِ نه‌چندان بلند این زوج، شاهد گره‌خوردن جلوه‌های زیبای عشق زمینی به عشقی آسمانی هستیم. جایی که بانویی مسئول و عاشق پابه‌پای همسرش، قله‌های سخت صبر و استقامت و پایداری را، چون تکیه‌گاهی استوار طی کرد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.